سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انعکاس من در نوشته هایم پیداست...

گاهی یک هست باید باشد که نیست 


و هست هایی هست که بدان ها نیاز نیست... 


نوشته شده در جمعه 94/6/20ساعت 5:53 عصر توسط بی آلایش نظرات ( ) |

تاریکی را دوست دارم 


تو در آن هیچ چیز نمیبینی 


حتی نمیفهمی کسی نیست 


و نمیدانی تنهایی 


از این زاویه که نگاه کنی عالیست نه؟ 


نوشته شده در جمعه 94/6/20ساعت 5:52 عصر توسط بی آلایش نظرات ( ) |

من هم گاهی دلم میگیرد 


چونان کودک سه ساله ای 


که برایش بستنی نمیخرند 


و به چیزی دیگر قانعش می کنند 


شاید کم باشد 


اما برای او خیلیست... 


نوشته شده در جمعه 94/6/20ساعت 5:52 عصر توسط بی آلایش نظرات ( ) |

یک پنجره می خواهم 


یک بغض 

 

و نم نم باران 


بس است هر چه خودم را به شادی زدم 


دلم کمی غم می خواهد... 



نوشته شده در جمعه 94/6/20ساعت 5:50 عصر توسط بی آلایش نظرات ( ) |

آرزو داشتم روزی کسی از پشت چشم هایم را بگیرد 


و من تنها اسم حک شده در ذهنم را بگویم 


اما تا کنون نه کسی دست بر چشمم نهاده 


و نه نامی در ذهنم حک شده 


و فقط منم و خودم ...


نوشته شده در جمعه 94/6/20ساعت 5:49 عصر توسط بی آلایش نظرات ( ) |

من هم دوست دارم در جواب کسی بگویم  


"جانم" 


اما نه کسی صدایم می کند 


نه من عادت به جوابی غیر از بله دارم 


اعتراضی نیست فقط یک لحظه دلم خواست... 


ببخشید دل است شعور ندارد !


نوشته شده در جمعه 94/6/20ساعت 5:32 عصر توسط بی آلایش نظرات ( ) |

چه بیهوده هدر می رود 


آنچه بدان عمر میگوییم...


نوشته شده در جمعه 94/6/20ساعت 5:27 عصر توسط بی آلایش نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت